جدول جو
جدول جو

معنی پیش استاد - جستجوی لغت در جدول جو

پیش استاد
(اُ)
دهی از دهستان میمند بخش شهربابک شهرستان یزد واقع در 47 هزارگزی شمال خاوری شهر بابک و 16 هزارگزی راه فرعی نجف آباد به فیض آباد شهر بابک. کوهستانی، معتدل مالاریائی دارای 223 تن سکنه. آب آنجا از قنات. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان آنجا قالی و کرباس بافی وراه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ)
پیش افتاده، کنایه از قسمت و نصیب:
هر ساعت از مژگان خود، خون دلم پیش اوفتد
این راز مانده بخت بد، اینست پیش افتاد من.
امیرخسرو (از آنندراج).
تا پیش او افتد مگر اشکی ز چشم درفشان
درها ذخیره میکنم از بهر پیش افتاد را.
میر حسن (از آنندراج).
، پیشاهنگ، سرگذشت و اتفاق و حادثه وسانحه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ فَ)
برابر ایستادن. مقابل قرار گرفتن. در پیشگاه قرار گرفتن:
نه پیش جز خدای جهان ایستاده ام
زآن پس نه نیز هیچکسی را دوتا شدم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(اُ دَ / دِ)
سبقت گرفته. جلو افتاده. تقدم جسته، که مهم نباشد، پیش پا افتاده. مبتذل. که درخور اهمیت نبود. که آسان و سهل باشد، معلوم. روشن. که هر کس تواند دانستن
لغت نامه دهخدا
(هََ)
پیش اوفتادن. تقدم یافتن. مقدم شدن. جلو افتادن. تقدم پیدا کردن. پیشی جستن. سبقت گرفتن، تفوق یافتن. برتری یافتن، حادث شدن. روی نمودن. رخ دادن: که از آنچه نهاده باشد خبری ندهد که داند که چون ما بازگشتیم مهمات بسیار پیش افتد و تا روزگار دراز نپردازیم. (تاریخ بیهقی ص 15 چ فیاض) و بیرون این کارهای دیگر پیش افتد و همه فرایض است. (تاریخ بیهقی ص 285)
لغت نامه دهخدا
(پَ اُ)
دهی از دهستان حلوان بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 70 هزارگزی باختر طبس. سر راه مالرو عمومی دستگردان. کوهستانی. دارای 247 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و تریاک و خرما. شغل اهالی زراعت. راه مالرواست. دبستانی دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش افتاد
تصویر پیش افتاد
قسمت ونصیب
فرهنگ لغت هوشیار
برابر ایستادنمقابل قرار گرفتن در پیشگاه... قرار گرفتن: نه پیش جز خدای جهان ایستاده ام زان پس نه نیز هیچکسی را دو تا شدم. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
سبقت گرفته جلو افتاده تقدم جسته، آنکه یا آنچه در خور اهمیت نبود مبتذل پیش پاافتاده، آنچه که هر کس بتواند بشناسد معلوم روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش افتادن
تصویر پیش افتادن
تقدم یافتن، جلو افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر واستاد
تصویر پیر واستاد
مرشد کامل و معلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش افتادن
تصویر پیش افتادن
((اُ دَ))
جلو زدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش ستان
تصویر پیش ستان
علی الحساب
فرهنگ واژه فارسی سره